من و خیال و تنهایی !!!

خط خطی های نلسون

من و خیال و تنهایی !!!

خط خطی های نلسون

غر غر های من !!!

خوب گاهی وقتا آدم لازمه بعد امتحان یکم غرغر کنه

من به موارد زیر اعتراض دارم :

  1. اینکه تو کارت بنویسن ساعت 14.30 درب سالن رو می بندن و تو بدو بدو بدون خوردن نهار بری اونجا و تازه 14.30 درب حوزه ی امتحانیو باز کنن !
  2. اینکه تو کارت بنویسن ساعت 15 امتحان شروع بشه و ساعت 15.30 شروعش کنن !
  3. اینکه تو این جلسه فکری به حال ما نخبه ها نکرده باشن ، آخه وقتی من تو 20 دقیقه پاسخ نامه رو پر کردم چرا باید 2 ساعت کامل مجبور بشم بشینم !

من موارد زیر رو جزء بدشانسی های خودم می دونم :

  1. اینکه نفر جلوییت شهردارتون باشه و بدتر اینکه اصلا سر جلسه نیاد !
  2. اینکه بغل دستیت قبل امتحان بگه خوب خونده و تو اون 2 ساعتی که اجبارن موندی اون اصلا یه دونه خونه رو تو برگ پاسخ نامه پر نکنه !
  3. اینکه بیسکوئیتش با طمع موز باشه !

اینا رو هم نمی دونم جزء کدوم دسته بزارم :

  1. اینکه هر چی سرتو بچرخونی تا بهت گیر بدن و از جلسه بندازنت بیرون ، مراقبای محترم اصلا به روی خودشون نیارن !
  2. اینکه بتونی با اشغال کننده های 3 صندلی از جلو ، چپ و راست صحبت کنی و حرف همشون این باشه که چرا اجازه نمیدن پاشیم !
  3. اینکه مراقبای محترم هیچ حرکتی از خودشون نشون نمی دادن تا به من ثابت بشه سر یه جلسه کنکور حاضرم !

آنچه که بعد از این جلسه به دانسته های من اضافه شد :

  1. آدم باید موبایل خودشو ببره سر جلسه تا اگه به سرنوشت من دچار شد بتونه اس ام اس بازی کنه !
  2. یکی که می خواد فوق لیسانس بخونه نباید زود از سر جلسه پاشه ( این جمله رو مراقب دم در بهم گفت و بعد گفت زشته واقعا ، منم با شرمندگی تمام مجبور شدم تا روشو برگردوند بزنم زیر خنده  ... )

.......................................................................................

پی نوشت :

  1. تمام پست های قبلی با محوریت امتحان در جهت روحیه دهی به خودم بوده و هیچ ارزش مادی و معنوی دیگه ای ندارد .
  2. این ادعا که من آدم خوش شانسیم کذب محض بوده
  3. چرا وقتی که من هیچ مدرکی دال بر خوش شانسیم از 1 سال قبل به اینور مشاهده نکردم بازم امشب آبجیم بیاد بهم بگه تو آدم خوش شانسی هستی ؟!
  4. ممنونم از همه ( چه اونایی که واسم دعا کردن و چه اونایی که ناجوانمردانه دعا نکردن )
  5. ممنون که غر زدن منو خوندین !!!

پ . ن !!!

یا امروز شانسو بغل میکنم یا سال دیگه با پشتکار می رقصم ...

اینو به خودم قول میدم !

امتحان !!!

جمعه امتحان دارم

می خوام شروع کنم به خوندن

همیشه به خوش شانس بودنم ایمان داشتم

خدایا چی میشه یکی از اون خرخونا جلو من بشینه

حالا جلو نه بغل دسم که میشه ...

خدا جون خودت که می دونی چند بار تصمیم گرفتم از فردا شروع کنم به خوندن

اصلاً همش تقصیر این تقویمه رومیزیمه که هر چی ورقش زدم این روز موعود رو ندیدم

حالا این یه دفعه رو خودت یه کاریش کن

منم قول میدم پسر سر به راهی بشم

.......................................................................................

پی نوشت : به مقدار زیادی نیازمند کنار زیارت می باشم ، سراغ دارین ؟

اتوبوس !!!

بعد از مدتها با اتوبوس سفر کردم .

باز اون حس و حال اومد سراغم

عادت دارم اون عقب بشینم . اینجوری بهتر میتونم همه رو زیر نظر داشته باشی . باز مثه همیشه سر اینکه کی کجا بشینه دعواست و آخر سر هم یه جوری با هم کنار میان.

یه هم سفر میاد بغل دسم میشینه . یه غریبه که تا حالا ندیدمش !

سعی میکنم حدس بزنم چجور آدمیه

بعد با یه تعارف کوچیک سر صحبت و باز میکنی و می فهمی یه آدمه

یه آدمه معمولی مثه بقیه !

تو خاطراتمون دنبال یه آشنایی میگردیم که اینبار تو این زمینه توفیقی حاصل نمیشه .

به هر حال الان دیگه با همدیگه آشنا شدیم و از هر دری صحبت میکنیم .

تا اینکه کم کم خواب میاد سراغ دوست جدیدم و مثه بقیه مسافرا می خوابه

منم میرم تو فکر  ( بماند که تازگیا تقریبا عادت هر لحظه ی من شده )

دیشب به این فکر میکردم که این من چقدر اون چیزیه که تو گذشته تصورش میکردم !

نمی دونم ، یادم نمی آد قبلا چی میخواستم

ولی مطمئنم این اون چیزی نیست که برا آینده می خوام

باید عوض بشم !

این وسط کلی چیزای دیگه هم ذهنمو خط خطی میکنه که هیچکدومشونو الان یادم نمی آد .

شایدم اصلا مهم نبودن .

کم کم داریم به مقصد میرسیم و یه حس خوشاید دیگه میاد سراغم

حس قرار گرفتن تو یه فضای آشنا

احساس امنیت !!!

از دوست جدیدم خداحافظی میکنم

شاید دیگه هیچوقت همدیگه رو نبینیم !

خدا حافظ اتوبوس ...

.......................................................................................

پی نوشت 1 : تو یه بیخبری بودم ، از دنیای اطرافم . ناراحت کنندست !

پی نوشت 2 : دلم برا خیلی چیزا تنگ شده بود !

پی نوشت 3 : شاید ویرایشش کردم !